نمی بخشمت به خاطر تمام خنده هایی که ازصورتم گرفتی... به خاطر تمام غم هایی که برصورتم نشاندی... نمی بخشمت به خاطردلی که برایم شکستی... به خاطر احساسی که برایم پرپرکردی.. نمی بخشمت به خاطر زخمی که باخیالت بروجودم تاابدنشاندی...
من حتی شک دارم !! وقتی مردم برام مشکی بپوشی...
مهم نیست بزرگ باشی یا کوچک!! مهم این است که انقدر مرد باشی پای حرفت بایستی!! وگر نه دهان هر نامردی بوی گند دوستت دارم میدهد!!
ﺩﺭﺩﯾﻌﻨـﯽ : ﺍﻣﺸﺒــﻢ ﻣﺜــﻞ ﺷﺒــﺎﯼ ﺩﯾﮕـﻪ ﺭﻭ ﺗﺨﺘﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﺑﮑﺸـــﯽ ﺁﻫﻨﮕــــ ﺑــﺰﺍﺭﯼ ﻭ ﺑـﺎﺯﻡ ﻓﮑــﺮ ﮐﻨــﯽ ﺑـﻪ ﺣﺮﻓﺎﯾـــﯽ ﮐــﻪ ﺑﺎﻫــﻢ ﻣﯿﺰﺩﯾــم… به ﺍﯾﻨـﮑـﻪ خیلی همراهم بودی…. به ﺍﯾﻨـﮑـﻪ حتی یه نگاهش برات یه دنیا ارزش داره… به ﺍﯾﻨـﮑـﻪ چقدر باهم دعوا کردیم و آشتی کردیم… به ﺍﯾﻨـﮑـﻪ کلی حرف توی دلت میمونه و نمیتونی بهش بگی… ﺑﻪ ﺍﯾﻨـﮑـﻪ…. لعنت به ﺍﯾﻨـﮑـﻪ ها…. ﻭ ﻣﺜـــﻞ ﻫﻤﯿﺸــﻪ ﭼﺸﻤــﺎﺕ بایــد ﺗﻘﺎﺻـــ ﭘﺲ ﺑـــﺪن…
ون مردایـــــــی که با یـــه نــــه گفتنشون میفهمـــــی که دیگــــه نبایــــــد اصـــــرار کنــی اونــــی که قبل از مهمونــــــی بایــــد لباستـــــو نشـــــون بــــــدی تا تاییـــــدش کنــــــه اونـــی که وقتی بهتــــ اخـــــــم میکنه باید شالتــــــــو بکشـــــی جلــــــــو اونـــــی که وقتــــــی میخــــــــوای از پیشش بــــری دست میکشه رو لبتـــــ و میگـــــــــه کمـــــــرنگ کــــــن اون رژتـــــــو اونــــــــــی که وقتــــــــی تــوی یه جمعید از بغلتــــ تکـــــــون نمیخــــوره اونـــــی که تـــــوی سرمــــــــا یـــــــخ میـــــــزنــــــــه ولی وایمیسه ســـــــر کوچــــه تا تـــــو بــــری توی خونـــــــــه اونـــی که اگه بخوای اشتباه کنـــی پیش خـــــودت میگــــــی اگه بفهمـــــــــه میکشتم اونی که خنــــــــده و شیطونیــــــــــاش فقط و فقط مــــــــــال خــــــــــودتــــــــه و اخمش مــــــال بقیــــــــــــه به این میگــــــــن مــــــــــــــــــــــــــرد
سلام دوستان امیدوارم حالتون خوب باشه ببخشید ک ی دو هفته ای هست ب وبلاگم سر نزدم در جریان هستید ک ج مشکلی برام پیش اومده انشا ا... مشکلم ب طرف شد حتما مطالب خوبی میذارم. بخدا دلم برا وبلاگ و کامنتا خیلی تنگ شده ولی،چکار کنم دسترسی ب اینترنت ندارم امشب ب سختی ب اینترنت وصل شدم... خیلی خیلی دوستتون دارم قربان رفیقای با معرفت چون شما...
یاد اول دبستان افتادین؟درسته... سال اول ابتدایی که بودیم معلم مهربونمون،حروف الفبا رو به ما یاد داد،فقط چندتا حروف ساده رو... ولی...ای کاش که یاد نمی داد! شماها به سادگی این حروف نگاه نکنید،یه کلمه هایی میشه باهاشون ساخت...!!! ولی حرف من این نیست،حرف من اینه که معلم ما این حروف رو با تمام عشق و علاقه به ما آموخت... پس چرا بعضی از ما به جای اینکه از این حروف،کلمه های زیبایی بسازیم،هر حرف زشت و ناپسندی رو که دوست داریم به زبون میاریم؟؟؟
یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق ، بیان کنید؟ برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می کنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می دانند. در آن بین ، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد: یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند. یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود. رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست شناس فریاد زنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید. ببر رفت و زن زنده ماند. داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد. راوی اما پرسید : آیا می انید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟ بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است! راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم ، تو بهترین مونسم بودی.از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.›› قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند. پدر من در آن لحظه وحشتناک ، با فدا کردن جانش پیش مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.
وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ...صورتت از شرم |
About
به وبلاگ من خوش آمدید
اسفند 1394 دی 1394 مهر 1394 تير 1394 خرداد 1394 فروردين 1394 بهمن 1393 دی 1393 آذر 1393 آبان 1393 مهر 1393 شهريور 1393 مرداد 1393 تير 1393 AuthorsLinks
وبلاگ دوست داشتنی تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان جملات زیبا و آدرس joklands.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. SpecificLinkDump
اموزش سریع لغات انگلیسی
کاربران آنلاین: بازدیدها :
خبرنامه وب سایت: آمار وب سایت:
Alternative content |