Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


جملات زیبا

پسری ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﻨﺖ ﺭﺍ ﻋﺮﯾﺎﻥ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ ﺑﺎﻧﻮ !

ﺑﻠﮑﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﻋﺮﻭﺱ ﺑﺮ ﺗﻨﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ ...

ﺑﻔﻬﻢ ﻋﺸﻖ ﺍﮔﺮ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻋﺸﻖ ﺑﻮﺩ

ﻟﺬﺕ ﺑﻮﺳﻪ ﺑﺮ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻟﺐ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﻮﺩ ...

ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻖ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺑﺎﺷﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺘﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﺣﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺍﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ

ﻭ ﺍﺯ ﺑﺮﻕ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﻣﺴﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ

ﺍﺣﺘﯿﺎﺝ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﻭ ﻫﻤﺨﻮﺍﺑﯽ ﻧﯿﺴﺖ ...

ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻘﺖ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ

ﺍﺯ ﺩﻭﺭﯼ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﻟﺬﺕ ﻣﯿﺒﺮﯾﺪ

ﭼﻮﻥ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﻫﺴﺘﯽ ﺟﺎﯾﺖ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻗﻠﺒﺶ ﺛﺎﺑﺖ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭدﻧﯿﺴﺖ !!

ﻻﺯﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻫﻔﺖ ﻗﻠﻢ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺧﻮﺷﮑﻠﺘﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﺒﺮﺩ .

ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺗﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﻗﯿﺎﻓﻪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﻭﺍﻗﻌﯿﺖ ﺣﺎﮐﻢ ﺫﻫﻦ ﺍﻭ ﻫﺴﺘﯽ ...

ﺍﯾﻦ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﯾﻌﻨﯽ

ﺑﺎﻟﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺧﻮﺩت;

ﮐﻪ یک ﻣﺮﺩﯼ در ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﺗﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﮑﯿﻪ ﮔﺎهت است

ﻭ ﯾﻘﯿﻦ ﺩﺍﺭﯼ ﮐﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺶ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯽ ﻭ ﺑـﺲ

+نوشته شده در پنج شنبه 2 مرداد 1393برچسب:,ساعت10:34توسط فرشید ... | |

 
دلتـــنگـَم ... نــه بــَراى ِ كـــَسى
 
اَز بــ ـى كـــَسى !!!
 
خــَسته اَم ... نــَه اَز تـــَكآپــ ــو
 
اَز دربــه درى !!!
 
نـــَه دوستــ ــى ، نــ ـه يـــ ـادى
 
نــَه خــ ـاطره شـــيرينى
 
تـــَنهـــايَم ...
 
تــَنها تــَر اَز آن ســَنگـــ ِ كــنار ِ جــ ـاده
 
اَمــ ـا ، مــُشتــاقَم
 
مـــُشتــاق ِ ديــدار ِ آن كــَس كـ ــه
 
صـــادقـانهـ يــ ـآدَم كـــُنـَد !!!!

+نوشته شده در پنج شنبه 2 مرداد 1393برچسب:,ساعت10:29توسط فرشید ... | |

 

از تـنـهــایـیـت دلـگیـــر نـبــاش !!
 
و هیـچ وقـت آن را بـا کـسی قـسمـت نکـن …
 
مــردم ایــن شـهـــر تـن هــا دادنـــد …
 
تــا تـنـهـــا نـمـــانـنـد

+نوشته شده در پنج شنبه 2 مرداد 1393برچسب:,ساعت10:23توسط فرشید ... | |

 

سهراب..!

عشق دیگر بوسیدن پیشانی معشوق نیست..

عشق صدای فنر تختخواب شده...

+نوشته شده در پنج شنبه 2 مرداد 1393برچسب:,ساعت10:12توسط فرشید ... | |

 

ای رهگذر میبینی..!

زیر چرخ دندهای این تحریم لعنتی چه پدرهای له شدند..

مادرهای بیوه شدند..

و خواهرهای فاحشه..

این ها قهرمانان سرزمین من اند قهرمانانی که هیچگاه

 قدر دانیشان نمیکند....

 

 

+نوشته شده در پنج شنبه 2 مرداد 1393برچسب:,ساعت10:10توسط فرشید ... | |

من مینویسم..!

از جای که طبیب مریضش را به اندازه پولش درمان میکند..

از ادم هایش که خدا خدا میگویند ولی خدا در دلهایشان

کشک است کشک.

از احترامی که میزانش را مدل ماشین تعیین میکند

از نگاه های هرزه ای که چادر هیچ کفن را هم می درند

از.....

 

+نوشته شده در پنج شنبه 2 مرداد 1393برچسب:,ساعت10:7توسط فرشید ... | |

بابا نان نداد

بابا به خاطر نان جانش را داد

و دیگر هیچ وقت به خانه باز نگشت

ولی آن مرد با الگانس آمد همان که حتی نصف بابا

هم برای نان سگ دو نزد...

معلم چرا هیچ وقت از بابای من حرفی نزد..!!

 

+نوشته شده در پنج شنبه 2 مرداد 1393برچسب:,ساعت10:5توسط فرشید ... | |

خیالت راحت اینجا کسی گرسنه نیست..

همه روزی چند بار گول میخورند..!

+نوشته شده در پنج شنبه 2 مرداد 1393برچسب:,ساعت10:2توسط فرشید ... | |

نمیترسم از کسی که هزار کتاب دارد

و هر روز یکی را میخواند...!

ترس من از ادم هایست که یک کتاب دارند

وآن را مقدس میدانندو هیچگاه نمیخوانند

+نوشته شده در پنج شنبه 2 مرداد 1393برچسب:,ساعت9:57توسط فرشید ... | |

 

قبرستان ها پر است از جوانانی

                                                      

                                                            که می خواستند در پیری توبه کنند..!

+نوشته شده در پنج شنبه 2 مرداد 1393برچسب:,ساعت9:44توسط فرشید ... | |

سه چیز- یک زن را مانند ملکه میسازد

-وقتی که پول در دستهاش باشه

وقتی که لباس سفید عروسی میپوشه برای داماد

وقتی که اولین بچش به دنیا میاد و برای اولین بار مادر میشه

سه چیز-زن را به گریه میاندازد:

-حرفی که جریحه دارش کند

از دست دادن کسی که دوستش داره

مرور کردن خاطره هایی که خوشحال کننده بوده براش و حالا از دستش داده

سه چیز-که زن به آن احتیاج دارد:

-آغوشی که از قلب و با محبت باشه

-حرفی زیبا که انگیزه هاش را بالا ببره

-وقتی داشته باشه برای استراحت و تجدید قوا

سه چیز -زن را میکشد:

-زنی بر او ارجحیت داشته باشد

-داغون شدن آیند ه اش

رفتن پدر و مادر و پسرش

سه چیز-زن به آن افتخار میکند:

-زیباییش

کارنامه و مقام اجتماعی

سه -حالتِ زن که اخطار به دیگران به حساب میآید و دیگران را مترساند و تعجب میکنند

-سکوتش

-جرأت آنیَش

-سرد شدنش در یک آن

یک چیز-راز زن را فاش میکند:

نوع نگاه کردنش 

سه چیز-زن را وادار میکند که از زندگی شخصی برود بدون برگشت:

١-خیانت

٢-نا امید و ضربه به او زدن

٣-عدم وجود امنیت

وسخن اخر اینکه: 

زن (قوت تحملی)را دارد که مرد را شگفت زده میکند!

سختیها را تحمل میکند...

و غم و اندوهی را تحمل میکند که با خود خوشبختی و عشق به همراه دارد...

میخندد وقتی که میخواهد جیخ و فریاد بزند!

ترانه میخواند وقتی میخواهد گریه کند!

گریه میکند وقتی که خوشحال است!

و میخندد وقتی که میترسد!

عشقش بدون شرط است!

ولی......یک رفتار بد دارد؛و آن این است که او ارزش خود را در نزد دیگران نمیداند

+نوشته شده در چهار شنبه 1 مرداد 1393برچسب:,ساعت14:11توسط فرشید ... | |

هر اتفاقی که می افتد،چه کوچک چه بزرگ،وسیله ای است

برای آنکه خدا با ما حرف بزند و هنر زندگی دریافت این پیام هاست


همه افراد خوشبخت خدا را در دل دارند

پس تو را چه غم که اینقدراحساس تنهایی میکنی

بدان در تنها ترین لحظات و در هر شرایط

خداوند با توست . . .

+نوشته شده در چهار شنبه 1 مرداد 1393برچسب:,ساعت14:3توسط فرشید ... | |

گفتم : خدای من ، دقایقی بود درزندگانیم که هوس می کردم سرسنگینم را که پر از دغدغه ی دیروز بود و هراس فردا برشانه

های صبورت بگذارم ، آرام برایت بگویم و بگریم ، درآن لحظات شانه های تو کجا بود ؟ 

گفت : عزیزتر از هرچه هست ، تو نه تنها درآن لحظات دلتنگی که درتمام لحظات بودنت بر من تکیه کرده بودی ، من آنی خود را

ازتو دریغ نکرده ام که تو اینگونه هستی . من همچون عاشقی که به معشوق خویش می نگرد ، با شوق تمام لحظات بودنت را

به نظاره نشسته بودم .

گفتم : پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی ، اینگونه زار بگریم ؟

گفت : عزیزتر ازهرچه هست ، اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید عروج می کند ، اشکهایت به من رسید و من

یکی یکی برزنگارهای روحت ریختم تا بازهم ازجنس نور باشی و از حوالی آسمان ، چرا که تنها اینگونه می شود تا همیشه

شاد بود .

گفتم : آخر آن چه سنگ بزرگی بود که برسرراهم گذاشته بودی ؟

گفت : بارها صدایت کردم ، آرام گفتم ازاین راه نرو که به جایی نمی رسی ،توهرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد بلند من

بود که عزیز ازهرچه هست ازاین راه نرو که به نا کجا هم نخواهی رسید .

گفتم : پس چرا آن همه درد دردلم انباشتی ؟

گفت : روزیت دادم تا صدایم کنی ، چیزی نگفتی ، پناهت دادم تا صدایم کنی ، چیزی نگفتی ، بارها گل برایت فرستادم ،

کلامی نگفتی ، می خواستم برایم بگویی آخر تو بنده ی من بودی ، چاره ای نبود جز نزول درد که تو تنها اینگونه شد که صدایم

کردی .گفتم : پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را ازدلم نراندی ؟

گفت : اول بار که گفتی خدا ، آنچنان به شوق آمدم که حیفم آمد باردگر خدای تو را نشنوم ، تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر

برای شنیدن خدایی دیگر ، من می دانستم تو بعد از علاج درد برخدا گفتن اصرار نمی کنی و گرنه همان بار اول شفایت می

دادم .

گفتم : مهربانترین خدا ، دوست دارمت ...

گفت : عزیزتر از هرچه هست من دوست تر دارمت

 

+نوشته شده در چهار شنبه 1 مرداد 1393برچسب:,ساعت13:58توسط فرشید ... | |

ساده باش ؛

اما ساده قضاوت نکن نیمه ی پنهان آدم ها را  !

ساده زندگی کن ؛

اما ساده عبور نکن از دنیایی که تنها یکبار تجربه اش می کنی !

ساده لبخند بزن ؛

اما ساده نخند به کسی که عمق معنایش را نمی فهمی !

ساده بازگرد ؛

اما هرگز برنگرد به دنیای او که به زخم زدنت عادت کرده (حتی اگر شاهرگ حیاتت را در دستانش یافتی)
و
به یاد داشته باش :

هیچکس ارزش زانو زدن و شکسته شدن ارزش هایت را ندارد ...

"گاهی خودت را زندگی کن"

+نوشته شده در چهار شنبه 1 مرداد 1393برچسب:,ساعت13:49توسط فرشید ... | |

صفحه قبل 1 ... 20 21 22 23 24 ... 28 صفحه بعد